پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

پارسا پسر پاییزی من

پارسا در 13 ماهگی

1391/10/25 2:30
نویسنده : مامانی جیجو
1,442 بازدید
اشتراک گذاری

1 

 

ماه ها خیلی سریع و پشت سر هم میان و میرن و پسر کوچولوی مامان داره روز به روز بزرگتر و دوست داشتنی تر میشه ...

 به همین زودی 13 ماه از اولین باری که در آغوش گرفتمت گذشت و حالا تو شدی یه پسر شیطون 13 ماهه که با این کارای بامزه ای که از صبح تا شب می کنی روزی هزار دفعه دلم می خواد قربونت برم ...

پسر کوچولوی من حالا دیگه برا خودش مردی شده و رو پاهای خودش راه میره و راه رفتنت خیلی پیشرفت کرده و خیلی راحت راه میری البته اینا همش مربوط به قبل از مریضیت بود ؛ جریان مریضیت از این قراره که 3 روز مونده بود که 13 ماهت تمام بشه تب شدیدی گرفتی و خیلی حالت بد بود ،بی حال و نا آروم شده بودی ،روز دوم بردیمت دکتر که برات آزمایش مخاط بینی و بعد هم آزمایش خون نوشت و گفت همه چیزش نرمال و خوبه و این یه ویروسه که 3 روز تب می کنه ولی برای تو 5 روز شد که تو تب شدید 40 درجه میسوختی

خیلی دلم برات می سوخت و هرچی استامینوفن بهت می دادم فقط تا چند ساعت اثر داشت ،همین چند روز کلی لاغر شدی و وزنت 200 گرم کم شد

تو این 5 روز هزار جور فکر و خیال به سرمون زد  که علت تبت چی می تونه باشه ؛ چند تا از لثه هات هم متورم شده بود ولی دکتر قبول نداشت تبت به خاطر دندونت می تونه باشه ولی روز پنجم مه اولین دندون آسیابیت زد بیرون تبت قطع شد و حالت بهتر شد خداروشکر ؛ البته تا الان 2 تا از دندونای آسیابیت زده بیرون و چند تا دیگه از لثه هات هم متورم شده و دندونش آماده بیرون زدنه ، تا الان 10 دندونه شدی ولی فکر کنم به زودی همه دندونات بزنه بیرون با این وضعیت لثه هات ...

بعد از این که حالت خوب شد انگار که راه رفتن یادت رفته  و دوباره چهار دست و پا می ری و خیلی کم خودت راه میری ،نمی دونم چرا ؟ !!!

از کارای بامزت بگم که تا گوشی موبایل می بینی برمی داری و راه میوفتی و شروع می کنی به حرف زدن با زبون خودت و دستت هم تکون می دی ،خیییلی بامزست انگار آدم بزرگا ! ،کلا هر چیز دیگه ای هم غیر از گوشی ببینی مثل مهر نماز ،یا کنترل تلویزیون میزاری در گوشت ...

بینی ،چشم ، دست و پا، موهات رو بلدی ، بو کردن رو هم بلدی ...

جورابت رو که میبینی میزاری رو پات و کلاهت رو هم خودت می خوای سرت کنی ،تا  شونه می بینی برمیداری و موهات رو می خوای صاف کنی

سجده کردن رو هم بلد شدی و تا جانماز پهن می شه سریع می ری و روی مهر سجده می کنی و بعد می ری دنبال کار خودت ...

قایم موشک بازی هم بلدی و می ری یه جا  که من نبینمت قایم می شی بعد میای دالی می کنی و دوباره میری قایم می شی ،خیلی بامزست ...

رقصیدنت هم خیلی پیشرفت کرده که از دختر عمه آوا یاد می گیری و دوست داری ایستاده برقصی نه نشسته ...

کلمه جدیدی هم که نمی گی همون ماما ،بابا ،تا تا ( منظورت همون تاب تاب هست ) و هر وقت هم بخوای بگی ندا ،ن رو تلفظ نمی کنی و پشت سر هم می گی  ِدا ِدا ِدا و ذوق می کنی ...

12 ماه و 9 روزت بود که واکسن 1 سالگیت رو زدیم که خیلی واکسن راحتی بود و اصلا درد و عوارض نداشت و از همون روزی که واکسن زدی شروع به راه رفتن کردی و اولین قدم هات رو برداشتی ،وزنت در یکسالگی 100/10 و قدت  76 بود .بعد از اینکه مریض شدی خیلی لاغر شدی و حدود 200 گرم وزنت کم شد که در 13 ماهگی 9900 شده بود.

2

 

 عکسای جدید پارسا در این 1 ماه رو در ادامه مطالب ببینید ...

 

1

 ماه ها خیلی سریع و پشت سر هم میان و میرن و پسر کوچولوی مامان داره روز به روز بزرگتر و دوست داشتنی تر میشه ...

به همین زودی 13 ماه از اولین باری که در آغوش گرفتمت گذشت و حالا تو شدی یه پسر شیطون 13 ماهه که با این کارای بامزه ای که از صبح تا شب می کنی روزی هزار دفعه دلم می خواد قربونت برم ...

پسر کوچولوی من حالا دیگه برا خودش مردی شده و رو پاهای خودش راه میره و راه رفتنت خیلی پیشرفت کرده و خیلی راحت راه میری البته اینا همش مربوط به قبل از مریضیت بود ؛ جریان مریضیت از این قراره که 3 روز مونده بود که 13 ماهت تمام بشه تب شدیدی گرفتی و خیلی حالت بد بود ،بی حال و نا آروم شده بودی ،روز دوم بردیمت دکتر که برات آزمایش مخاط بینی و بعد هم آزمایش خون نوشت و گفت همه چیزش نرمال و خوبه و این یه ویروسه که 3 روز تب می کنه ولی برای تو 5 روز شد که تو تب شدید 40 درجه میسوختی...

خیلی دلم برات می سوخت و هرچی استامینوفن بهت می دادم فقط تا چند ساعت اثر داشت ،همین چند روز کلی لاغر شدی و وزنت 200 گرم کم شد...

تو این 5 روز هزار جور فکر و خیال به سرمون زد که علت تبت چی می تونه باشه ؛ چند تا از لثه هات هم متورم شده بود ولی دکتر قبول نداشت تبت به خاطر دندونت می تونه باشه ولی روز پنجم مه اولین دندون آسیابیت زد بیرون تبت قطع شد و حالت بهتر شد خداروشکر ؛ البته تا الان 2 تا از دندونای آسیابیت زده بیرون و چند تا دیگه از لثه هات هم متورم شده و دندونش آماده بیرون زدنه ، تا الان 10 دندونه شدی ولی فکر کنم به زودی همه دندونات بزنه بیرون با این وضعیت لثه هات ...

بعد از این که حالت خوب شد انگار که راه رفتن یادت رفته و دوباره چهار دست و پا می ری و خیلی کم خودت راه میری ،نمی دونم چرا ؟ !!!

از کارای بامزت بگم که تا گوشی موبایل می بینی برمی داری و راه میوفتی و شروع می کنی به حرف زدن با زبون خودت و دستت هم تکون می دی ،خیییلی بامزست انگار آدم بزرگا ! ،کلا هر چیز دیگه ای هم غیر از گوشی ببینی مثل مهر نماز ،یا کنترل تلویزیون میزاری در گوشت ...

بینی ،چشم ، دست و پا، موهات رو بلدی ، بو کردن رو هم بلدی ...

جورابت رو که میبینی میزاری رو پات و کلاهت رو هم خودت می خوای سرت کنی ،تا شونه می بینی برمیداری و موهات رو می خوای صاف کنی...

سجده کردن رو هم بلد شدی و تا جانماز پهن می شه سریع می ری و روی مهر سجده می کنی و بعد می ری دنبال کار خودت ...

قایم موشک بازی هم بلدی و می ری یه جا که من نبینمت قایم می شی بعد میای دالی می کنی و دوباره میری قایم می شی ،خیلی بامزست ...

رقصیدنت هم خیلی پیشرفت کرده که از دختر عمه آوا یاد می گیری و دوست داری ایستاده برقصی نه نشسته ...

کلمه جدیدی هم که نمی گی همون ماما ،بابا ،تا تا ( منظورت همون تاب تاب هست ) و هر وقت هم بخوای بگی ندا ،ن رو تلفظ نمی کنی و پشت سر هم می گی ِدا ِدا ِدا و ذوق می کنی ...

12 ماه و 9 روزت بود که واکسن 1 سالگیت رو زدیم که خیلی واکسن راحتی بود و اصلا درد و عوارض نداشت و از همون روزی که واکسن زدی شروع به راه رفتن کردی و اولین قدم هات رو برداشتی ،وزنت در یکسالگی 100/10 و قدت 76 بود .بعد از اینکه مریض شدی خیلی لاغر شدی و حدود 200 گرم وزنت کم شد که در 13 ماهگی 9900 شده بود.

2

 

3

13 ماهگی  در حال مطالعه!!

 

4

 12ماه و 20 روزگی    در حال قایم کردن حلقه ها پشت مبل

 

5

13 ماهگی   در حال شونه کردن موهاش

 

6

12 ماه و 15 روزگی   در حال خرابکاری و پَر پَر کردن گل ها

 

7

13 ماهگی    در حال شیطونی

 

8

12 ماه و 26 روزگی  لباس خاله  رو پوشیده

 

9

12 ماه و 25 روزگی   صورت معصومش در خواب ناز

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

asal
30 دی 91 8:32
kheileeee gashang boodan axash. neda joon man asheghe parsa hastam kheili geyafeh masoome dare. nazeeeeeee mashalah. khoda baratoon negahesh dare. meboosamesh.
رویا
30 دی 91 17:12
پارسا جونی چقدر خوبه که مامان به این خوش سلیقگی داری و از لحظه لحظه ی زندگیت عکس میندازه ...

الهی همیشه زندگیتون مملو از شادی باشه و هیچ کی مریض نشه


مرسی رویا جون لطف داری
همینطور فاطمه گلی

ندا
30 دی 91 18:16
عسل جون مرسی عزیزم ایشالا آقا کسرای شما هم همیشه شاد و سلامت باشه
رامینه
2 بهمن 91 21:15
ماشالا به پارسا نازنازی و مامان با حوصله و خوش سلیقش برای همتون آرزوی شادی و سلامتی دارم
بوس


مرسی رامی جون
اینم یه بوس واسه آدریان خان


مامان همای مسیحا جونی
6 بهمن 91 17:55
خدا واست نگه ش داره این نفسو..
ماشالا.. چقدر نی نی ها زود بزرگ میشن..

مرسی مامان هما جون که همیشه به وب پارسایی سر می زنی