پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 17 روز سن داره

پارسا پسر پاییزی من

پارسا در 20 ماهگی

1392/5/30 17:14
نویسنده : مامانی جیجو
1,081 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک 20 آذری من 20 ماهه شدنت مبارک......

امسال ماه رمضون تصمیم گرفتم بعد از 2 سال مرخصی روزه بگیرم ،یه کم بابت شیر خوردنت نگران بودم ولی خداروشکر خیلی خوب بود و روز اول ماه از صبح که از خواب بیدار شدی تا شب که می خواستی بخوابی اصلا شیر نخوردی و خیلی با اشتها غذا می خوردی من که از تعجب شاخ درآوردم .... خودت اصلا نمیومدی سراغ من که شیر بخوای در صورتی که روزای قبلش روزی 2 ،3 بار رو شیر می خوردی ،خیییییلی جالب بود !!! انگار می فهمیدی من روزه هستم البیته تا آخر ماه رمضون این جوری نیود و بعضی روزا در طول روز شیر می خوردی ....

یه کم خیالم راحت شد که می تونم راحت از شیر بگیرمت ،البته نه الان آخر تابستون ...

شیر خوردنت خیلی کم شده بود تا اینکه بعد از ماه رمضون یه سفر 3 روزه رفتیم اصفهان ،قم و جمکران ؛از روز قبلش تو تب کردی 3 روز تب داشتی خیلی بد اخلاق شده بودیو مدام در حال گریه و نق زدن بودی و اصلا هم لب به غذا نمی زدی و فقطططططططط شیر می خوردی انگار کنه چسبیده بودی به من و فقط شیر می خوردی ،بعد از 3 روز هم که تبت قطع شد این اخلاقت عوض نشد ولی خیلی پسر بدی تو مسافرت بودی همش در حال گریه بودی و فقط هم می خواستی بغل من باشی ،بغل هیچکس درگه نمی رفتی حتی بابایی ! و مدام در حال شیر خوردن بودی ،از مسافرت که برگشتیم اخلاقت بهتر شده و شیر خوردنت دوباره شده مثل قبل از ماه رمضون و در طول روز 3 ،4 بار می خوری ... جدیدا هم موقعی شیر می خوای میای جلو و ملچ و ملوچ می کنی که یعنی شیر بده بخورم ،خیلییییی بامزست ،حتی تو خواب هم وقتی شیر می خوای ملچ ملوچ می کنی ...

مسافرتمون هم یه شب جمکران بودیم ،یه نصفه روز قم و یه روز هم اصفهان ،اصفهان هم خیلی جایی نتونستیم بریم فقط میدون امام و باغ پرندگان رفتیم که تو خیلی از دیدن پرنده ها ذوق زده شده بودی ، هر چند وسطاش هم در حال نق زدن بودی ،پرنده های کوچیک که میدی می گفتی جوجه جوجه خیلی بامزه بود ،عکساش رو در ادامه مطلب می ذارم ...

حرف زدنت هم آنچنان پیشرفتی نداشته همون کلمه های قبلی ،بابا ،ماما ،حاجی ،عزی ،بچه بد هویج ،جوجه ،تاب تاب ،آب،نه ... عدد ها رو هم این جوری می شماری : دو ، سه ، ده ،مثلا یه چیزی که می خوای بندازی یا وقتی از جایی می خوای بپری میشماری ..

در کل تنها کلمه ای که از صبح تا شب میگی بابا  هست ،صبح که چشمات رو باز می کنی اول می گی بابا ،بعد عکسا و لباسای بابایی رو میاری هی می گی بابا ،می ری دم در می گی بابا ،هر چی بهت می گم بگو ماما بازم می گی بابا .........

همه چیز رو می فهمی و وسایل اطرافت رو میشناسی ولی حرف نمی زنی مثلا یه بازی هوش چین میوه ها برات گرفتم که باید هر میوه ای رو بذاری رو خودش همه رو می تونی درست بذاری

 و مثلا اگه ازت بپرسم مثلا هلو کدومه نشونم می دی ولی چیزی نمی گی ! ...

دندون جدید هم درنیاوردی ،غذای جدیدی هم که کشف کردم دوست داری ،از میوه ها انگور و زرد آلو هست ،پیاز رو هم خیلی دوست داری و با لذت می خوری ،همچین دندون می زنی انگار داری سیب گاز می زنی ،خیلی برام جالبه !!!

یه کار بامزه ای هم که این روزا می کنی اینه که وقتی یه کار بدی می کنی و دعوات می کنم سربع میای و خودت رو لوس می کنی ،میای بغلم می کنی و بوسم می کنی تا دیگه دعوات نکنم ،با همه هم این رفتار رو داری نه با من تنها ...

عاشق لوازم آرایشی و تا من می رم سر لوازم آرایش ،تو هم میای و اشاره می کنی به لبات که برام رژ بزن ،اشاره می کنی که برام کرم بزنم ...ههههههه

این ماه هم به خاطر 3 روز تب ناقابل 600 گرم کم کردی ،دقیقا نمودار رشدت زیگزاگی شده ،3 ماه بود که داشت می رفت بالا نمودارت که دوباره سقط کرد و هر چی تو این 3 ماه اضاف کرده بودی در عرض 3 روز کم شد ...هیییییییییی

2

 

ادامه عکس ها رو در ادامه مطلب ببینید ...

 عکس های باغ پرندگان اصفهان


4

 

5

 

6

در حال گریه کردن

 

7

این جا هم دست از آب بازی برنداشتی

 

8

اینجا داشتی به این پرنده ها می گفتی جوجه

 

9

 

10

 

11

در حال نقاشی با رنگ انگشتی تو حمام

12

اینم لبخند رضایت بعد از کلی خرابکاری و نقاشی

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

رویا
2 شهریور 92 10:31
دقیقاً درک میکنم وقتی میگی بهت چسبیده بود یعنی چی ...و از اون بدتر اینکه این همه زحمت بکشی وزنش بره بالا بعد سر سه روز همه ش پر!!!!

انشالله همیشه صحیح و سلامت باشن
انشالله همیشه به سفر و خوشی عزیزم


رویا جون مرسی که بالاخره یکی پیدا شد که من رو درک کنه
فقط ما مامانا هستیم که حرف هم رو شدیدا می فهمیم
به هر کسی بگی میگه اینکه چیزی نیست دوباره وزن می گیره ولی نمیدونن برای هر 1 گرمش چه مصیبت هایی باید بکشیم ....
مرسییییی
بوسسسس برای فاطمه و مامانش


مامان فاطمه
10 شهریور 92 12:01
سلام

چه گل پسر نازی

خوشحال میشم به ما هم سر بزنید



مامان فاطمه
16 مهر 92 20:00
روزت مبارک پارسا جوون


مرسی عزیزم روز صدرا جون هم مبارککک