پارساپارسا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

پارسا پسر پاییزی من

پارسا در 8 و 9 ماهگی

  ماه 8 و 9 زندگیت هم بسلامتی تمام شد و تو 9 ماهه شدی ماه قبل وقت نکردم تغییرات ماه 8 رو بگم و اینجا هر 2 ماه رو با هم می نویسم دقیقا در 8 ماه و 15 روزگی دیگه خودت به تنهایی تونستی  بشینی و دیگه یهو نمی افتادی . چهار دست و پا هم که هنوز قصد رفتن نداری ولی عاشق اینی که تکیه بدی به مبل و یا میز یا دستت رو به میله های تختت محکم می گیری و می ایستی و خیلی دوست داری کسی دستت رو بگیره و راه بری ،خیلی هم تند تند قدم بر می داری . روروئک سواریت هم کاملا حرفه ای شده ،یه روز  روروئکت رو بردم خونه مامان جون و تو حیاط خاله هات کلی با هات تمرین کردن و دیگه از اون روز تا سوارت می کنم می دوی و همه جا دنبال من میای . 2 تا دندون ...
22 شهريور 1391

اولین باری که در حمام خندیدی!!!

کلا از حمام خیلی می ترسی و وقتی می ری حمام تا فضای حمام و آب رو می بینی از اولش  گریه می کنی تا موقعی که بیای بیرون و خشک بشی ،حتی هنوز تو حمام هم نرفته چراغ حمام که ببینی روشنه و صدای آب بیاد می ترسی و گریه می کنی ... منم تصمیم گرفتم که یه بار فقط ببرمت توی وان و آب بازی کنیم ببنیم عکس العملت چیه ! اول وان رو آب کردم بعد تو رو بردم داخل ،اولش که رفتیم تو خیلی ترسیده بودی و می خواستی گریه کنی ،همش اطرافت رو نگاه می کردی ،به دوش حمام ،شامپو ها ،در و دیوار و ... نگاه می کردی و می دیدی دوش بسته هست و آب نمیا د یه کم خیالت راحت شد ؛ وقتی گذاشتمت تو وان اول می ترسیدی  دستت رو توی آب بزنی و دستات رو بالا گرفته بودی که تو آب نره ،...
9 شهريور 1391

اولین سفر پارسا

دقیقا 8 ماه و 10 روزت بود که اولین مسافرت اونم ماشینی را رفتیم . که با مامان جون و بابا جون و عمه هات بودیم ؛ روز بعد از عید فطر حرکت کردیم که یه شب اصفهان بودیم و 3 روز هم رفتیم طرف چادگان و توی ویلا های سد زاینده رود بودیم که خیلی جای خوش آب و هوا و قشنگی بود ، یه روز هم رفتیم آبشار کوهرنگ رو دیدیم و برگشتن هم از طرف شهرکرد و یاسوج اومدیم . خدا رو شکر پسر خوبی بودی و خیلی اذیت نکردی غیر از مواقعی که خوابت میومد و تو ماشین بودیم کلافه می شدی و نق می زدی ،البته برات عقب ماشین جای خواب درست کرده بودم که خیلی راحت بود و انقدر توش غلت می زدی تا خوابت می برد . و اینکه باید برات غذا جدا درست می کردم که سخت بود و خیلی امکانات نداشتیم توی...
6 شهريور 1391

پسرک 4 دندونی من

پسر گلم 7 ماهت که تموم شد 10 روز اسهال داشتی و چند روز هم تب کردی ،دکتر هم بردیمت گفت احتمالا گرما زده شده ،آخه یه روز رفتیم باغ که هوا خیلی گرم بود و از فرداش تو این جوری شدی ولی چند روز بعدش لثه ی بالات متورم  شد و یه کم هم کبود شد ،و کم کم لبه ی لثه ت سفید شد ،که فهمیدیم داری 2 تا دندون دیگه در میاری ،برای این 2 تا خیلیییییی اذیت شدی برعکس 2 تای پایینی که اصلا نفهمیدیم کی در اومد !!! همش گریه می کردی و نق می زدی ،شبا تو خواب با جیغ بیدار می شدی و گریه می کردی و هر کاریت می کردیم آرووم نمی شدی ! ولی خدا رو شکر چند روزیه که بهتری ولی هنوز نوک دندونه بیرون نزده ولی سفید شده ! دندونای پایینت هم حالا دیگه قشنگ اومده بیرون و پیدا هست...
3 مرداد 1391

پارسا در 7 ماهگی

  هفتمین ماه از زندگیت هم گذشت و 7 ماهه شدی پسر گلم ... از تغییراتت تو این 1 ماه گذشته بخوام بگم اینکه ، نششتنت بهتر شده و تقریبا خودت می تونی تنهایی بشینی ولی بعضی وقتا خسته می شی و با سر میای پایین ... غذا خوردنت هم همچنان با کلی ادا  و اصوله و اصلا خوب غذا نمی خوری ،فقط بعضی وقتا با اشتها می خوری ،جدیدا بهت آب سیب و هویج و هندوانه  و زرده تخم مرغ هم می دم ... تو روروئکت هم دیگه می تونی راه بری البته روی فرش نه ،باید فرش رو جمع کنم تا بتونی بری ،بیشتر هم عقب عقب می ری و جلو نمیای ... سینه خیز هم یه کم می تونی بری ولی چهار دست و پا نه ،باسنت رو میاری بالا ولی دستات رو نه ... وقتی به پشت خوابیدی خودت رو بلند می ک...
25 تير 1391

پارسا شبیه مامانشه یا باباش ؟

  به نظرتون پارسا بیشتر شبیه مامانش هست یا باباش ؟ عکسای مامان و باباش رو در ادامه مطلب ببنید و نظر بدین ... این عکسه پارسا در 6 ماه و نیمگی هست ...   اینم عکس 6 ماهگیش ...     اینم باباش در 2 سالگی     اینم عکس مامانیش در 4 ماهگی   حالا به نظرتون پارسا شبیه کدوممون هست ؟ ...
20 تير 1391

پارسا در 6 ماهگی

پارسای عزیزم به همین سرعت 6 ماه  از بودنت کنارمون گذشت و نیم ساله شدی ! از کارهای جدیدت بگم که وقتی ذوق زده می شی و می خوای انرژیت رو تخلیه کنی ،پاهات رو محکم رو زمین می کوبی ... بعضی وقتا که سر حال باشی انقدر سر و صدا می کنی و داد و فریاد و جیغ می زنی که می گم بسه دیگه گلوت درد گرفت ! از بس جیغ می زنی می شی قرمز قرمز ... دندونات هم که کامل در نیومده ولی دیگه قشنگ پیدا هست و بعضی وقتا موقع شیر خوردن دندونات رو به رخ مامانی می کشی و گاز می گیری ،قربون اون دندون های ریز و تیزت بشم ... بدون کمک هم یه کم می تونی بشینی ولی زود خسته می شی و میوفتی ... کتاب های تقویت هوشت رو که جلوت می گیرم از من می گیری و می خوای با دست خودت بگی...
23 خرداد 1391

اولین مروارید های پارسا

عزیزم اولین دندونهای قشنگت در 5و نیم ماهگی دارن در میان .... 2 تا مروارید کوچولوی پایینت تازه نیش زده و قاشق که بهش می خوره صدا میده . خدا رو شکر اصصصصلا هم اذیت  نشدی و یه روز که بغل عمه راضیه بودی فهمید که دندونات داره در میاد اونم 2 تا با هم ؛ایشالا که همه دندونات همین طوری در بیاد و اذیت نشی . فعلا که خیلی مشخص نیست ولی وقتی کامل در اومد عکسش رو می زارم .
10 خرداد 1391

خاطره زایمان

16 فروردین بود که با دیدن اون 2 تا خط خوشرنگ روی بی بی چک متوجه شدم باردارم و از 2 هفته بعدش ویارم شروع شد خیلی روزای بدی بود اشتهام کم شده بود و همش حالت تهوع داشتم و چیزای ترش دلم می خواست و اون 3 ماه اول چند کیلو کم کردم ؛ این اوضاع احوال خراب ادامه داشت تا اوایل 4 ماهگی . دوران بارداریم بدون مشکل خاصی خداروشکر می گذشت و به 19/9/90 که دکتر تاریخ زایمان طبیعی رو زده بود نزدیک می شدیم ؛اوایل شک داشتم که بین زایمان طبیعی و سزارین کدوم رو انتخاب کنم ،همه می گفتن راحت سزارین کن و بدون دردسر خلاص شو؛و من بعد از کلی تحقیقات و خوندن  خاطرات زایمان ،خاطرات زایمان طبیعی بیشتر به دلم نشست و اون توصیفاتی که از لحظه تولد و مادر شدن نوشته بودن م...
7 خرداد 1391

پارسا در 5 ماهگی

پسر گلم دیگه کم کم 5 ماهت تمام شد و وارد ششمین ماه زندگیت شدی واقعا که این 5 ماه چه زود گذشت !  اصلا دلم نمی خواد این روزا زود بگذره ،همین حالا که 5 ماه بیشتر نگذشته دلم برای روزای اولی که بدنیا اومده بودی تنگ شده ... دلم برای دهن کوچیکت که مثل گنجشک باز می کردی و دنبال شیر می گشتی تنگ شده .... دلم برای اون پوست نرم و لطیف روزهای اولت تنگ شده .... دلم برای اون عطر بهشتی تن پاک و معصومت تنگ شده .... دلم برای اون قد و قامت نحیفت و اون دست و پاهای کوچیکت تنگ شده .... دلم برای اون موهای نرم و مشکیت تنگ شده .... دلم برای اون لباس های فسقلیت که الان برات کوچیک شدن تنگ شده .... دلم برای قنداق کردن های روزای اول تنگ شده .......
6 خرداد 1391