خبر اومدن یه جیجوی کوشولو !
همون روز 16 فروردین بعد از دکتر رفتیم یه جعبه خامه خریدیم و رفتیم خونه مامان جون تا به اونا هم خبر اومدنت رو بدیم ،اصلا هم نمی دونستیم چطوری بگیم ...بالاخره اونا نوه اولشون بود و شاید اصلا انتظارش رو نداشتن ولی هر جوری بود بهشون گفتیم
اونا هم اول باور نکردن ولی جواب سونو رو که نشون دادیم باورشون شد؛
به خانواده بابایی هم دو روز بعد خبر دادیم ،5 شنبه قرار بود بریم خونه عمه راضیه صفا شهر ،یه جعبه شیرینی هم گرفتیم و رفتیم ،اون شب یعنی 18 فروردین هم به اونا گفتیم و خیلی خوشحال شدن و اون موقع عمه راضیه 7 ماهه باردار بود و دختر عمه آوا سه ماه بعدش به دنیا می اومد
خلاصه که کم کم همه خبر دار شدن یه جیجوی کوشولو در راهه ...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی